خورشید تباران


استقلال ، آزادی ، عـدالت اجتماعی

شعر کلاسیک از . میراسماعیل جباری نژاد ، م - اُدلی
ساکن کانادا - تورنتو ، تولد ، تبریز ، محله خیابان ( کلانتر کوچه ) رانده شده وطن
با مضامین ، 1 - ملی و میهنی، رزمی 2 - عاشقانه و عارفانه 3 - جلوه های طبیعت و خلقت 4- مناسبت ها ی ویژ ه
لطفا برای خواندن اشعار صفحات بعد در پانین صفحه در قسمت مستطیل بنفش روی
older post
کلیک فرمائید و همینطور تا آخر


Classic
poetry - in persian
1 - Heroic verse and Revolution 2 - Beauty of Nature and Creation 3 - Lyric Poetry......
miresmaeil jabarinezhad ( mim - odly)

**CANADA - TORONTO

1 -
Independence
2 - Freedom ( Liberty ) 3 - Social Justice For Iran


Thursday, August 16, 2012

میراسماعیل جباری نژاد برای زلزله اهر




* دُردانه ی ناز *

دو دستت خونی و  ناپاک ، ای خاک
توئی ننگ آور افلاک ، ای خاک
چه جرمی داشت این ، دُردا نه ی ناز
زدی بر سینه اش صد چاک ، ای خاک

 * جلاد خاک *

توئی ظالم ترین جلاد، ای خاک
  امان از این همه بیداد، ای خاک
همه آبادی ام ، شد همکفِ خاک
و جان کودکان بر باد ، ای خاک


* آوار *

زمین بد مست و بد کردار می شد
حریم کوچه ها خونبار می شد
سر ِ نوزاد های خوش تر از گل
در ِ و دیوار ها ، آوار می شد


* هفت رنگ *

زمین رقصید و شد ابلیس بد مست
در و دیوار ده ، بر خاک بنشست
درون جلد تو ، ای خاک بی رنگ
هزاران اژدهای هفت رنگ است


* رفع تشنگی *

چو سر زد از زمین لولوی شیطان
هزاران خانه شد با خاک یکسان
و جان کودکان در گور می کرد
و رفع تشنگی با خون انسان

* رنگی در بی رنگی *

نشسته روی کودک ننگی ِ خاک
دو صد آثاری از نیرنگی ِ خاک
پر از رنگ و ریا ، بنهفته ابلیس
درون ظاهر بی رنگی ِ خاک

* انتقام *

به سیل و زلزله ، خیزاب دریا
به توفان های ویران ساز صحرا
 به خاک و خون کـشی ، انسان به انسان
که گیری انتقام ِ « آدم » از ما



 * نا مهربانی*
همه مُلک جهان در بی امانی
بلا های زمینی، آسمانی
نمی دانم خطای« ما » بشر چیست
که گردون می کند ، نا مهربانی
* جوی خون *

نوای گریه های بینوایت
فتاده جوی خون در کوچه هایت
اهر، ای غافل از نا پاکی ِ خاک
که پنهان بود دشمن زیر پایت

یک گل سرخ پر پر*

اهر منزل به منزل گشت خو نبـار
امان ازدست این گردون غدار
گل سرخ « هریسی » آه پر پر
   به خون آلوده زیر کهنه دیوار

* بلای زمینی *

سپیداران باغت قـد خمیده
قـناری های تو در خون تپیده
هریس و ورزقان ، در طول تاریخ
بلائی این چنین هرگز ندیده

* اژدها *

درون این زمین ِ آسمانی
لمیده اژدهای پر توانی
زمین بر لرزه آرد ، وقت سرمست
که نوشد خون پاک کودکانی

میراسماعیل جباری نژاد
م - آدلی

Saturday, August 11, 2012

[jabarinejad اعدام برای گل سرخ ****

* اعـدام برای گل سرخ *

آمدم صحن گلستان به هوای گل سرخ
چشم من چشمه خون گشت به پای گل سرخ

قاضی فصل زده ، بر سر پیشانی گل
حکم مرگ آور اعدام برای گل سرخ

چه خطا کرد خزان ؟ این گل نازک تن ناز
که نوشتی سر ِ جو مرگ ، جزای گل سرخ

حکم اعدام تو بر سوسن آزاده ی باغ
بوده اجرای تو در خاک سرای گل سرخ

داد بیداد گری را نبود داد ر سی
مانده در خواب گران چشم خدای گل سرخ

عندلیب آمده بر خاک مزار گل ناز
خیزد از ناله او جان به فدای گل سرخ

بلبل آزرده از این غارت چنگیزی فصل
سرنگون شد به زمین وای لوای گل سرخ

نگران مرغ چمن مات ، به عریانی بید
مانده در حیرت و حیران ، به نمای گل سرخ

کرده تاراج ، خزان بود و نبود گل یاس
خرمن سوسن گل سوخته پای گل سرخ

خوانَد از مسجد هر بید چمن ، نوحه باد
فوج مرغان چمن را به عزای گل سرخ

چرخش چرخ زمین است که در پهنه باغ
کرده چون مرثیه خوان ، نغمه سرای گل سرخ

جان دوشیزه گل در خطر آفت زرد
دست جبار خزان است بلای گل سرخ

برده این آفت زرد آن همه حیثیت سبز
کرده آلوده خود سبز قبای گل سرخ

صحن بستان تهی از رایحه دلکش یاس
گور صد لاشه برگ است فضای گل سرخ

چشم دل دوخته «اُدلی » به بهار دگری
تا نویسد غزلی نو به ثنای گل سرخ

میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی
****